نقد و بررسی نظریات دیگران از جمله فعالیتهای سازندهای است که همواره در طول تاریخ وجود داشته و خواهد داشت و انسانها بهواسطه نقد افکار و عقاید و مطالب و نظریاتشان است که میتوانند معایب و نواقص علمی و معنوی خود را جبران نمایند، چنانچه سعدی علیهالرحمة میگوید:
متکلم را تا کسی عیب نگیرد، سخنش صلاح نپذیرد
مشو غره بر حسن گفتار خویش به تحسین نادان و پندار خویش1
از اینرو نگارنده این سطور بر آن شد تا به نقدی مجمل از مقاله جناب آقای مهدی غفاری با عنوان "تجوید در ترازوی نقد" بپردازد. امید آن که خداوند متعال اینجانب و نیز نگارنده مقاله مذکور را از انوار و برکات قرآنی بهرهمند سازد.
در مقدمه مقاله تجوید در ترازوی نقد آورده شده است که:
1) فن تجوید عبارت از مجموعهای از نقطهنظرهای بشری (اعم از نظری و عملی) است که در جهت بهسازی و زیباسازی آهنگ و صوت در خواندن کتاب مقدس به کار گرفته میشود.
* در علم تجوید، بنا بر تعریفی که خواهیم آورد فقط تا حدی از نقطهنظرات بشری استفاده گردیده و اصل و اساس این علم، الهی و توقیفی است نه اصطلاحی و توفیقی.
* در مقاله مذکور غایت تجوید بهسازی و زیباسازی آهنگ و صوت گرفته شده و حال آنکه این تمام غایت نیست! بلکه غایت علم تجوید صحیح خواندن کلامالله و بهرهمندی افزون از معانی و مفاهیم قرآن است.
2) این شیوه (تجوید) پس از عهد نبوی و به موازات شکلگیری حوزههای قرائت و رقابت گسترده قاریان (مقریان بزرگ حرفهای) بهعنوان یک فن یا یک علم - با تسامح در تعبیر - از بیرون بلاد اسلامی و عمدتاً از ایران و هندوستان به مهبط وحی و دیگر سرزمینهای اسلامی وارد شده و....
*) علت تسامح، در علم نامیدن تجوید چیست؟!
*) در کدام مرجع تاریخی آمده که محل تدوین این علم و یا شکلگیری این علم و یا کتابت این علم در ایران و یا هندوستان بوده است؟!
* همانطور که گذشت این علم به همراه نزول قرآن نازل گردیده و علمی است توقیفی بنابراین مهبط این علم جایی نیست مگر قلب رسول الله(ص) و جزیرةالعرب.
3) تجوید برخلاف همه شهرت و گستردگی امروزیاش هیچگونه جایگاهی در الگوها و توصیههای اهلبیت(ع) ندارد.
*) ما اثبات خواهیم نمود که پیامبر(ص) و اهلبیت(ع) توصیههای مکرری نسبت به این علم داشتهاند و متأسفانه برخلاف آن تذکرات و توصیهها، تجوید جایگاه اصلی خود را در مذهب ما پیدا نکرده است!
روایت عبدالله بن سلیمان (کافی، ج2، ص 614، روایت 1)، روایت ابا بصیر (کافی، ج 2،ص 618، روایت 5)، و روایات تعریب قرآن و آیات تعریب قرآن نیز دلالت قطعی بر استفاده از قوانین تجوید دارند. البته باید متذکر شوم که در این روایات و یا آیات، لفظ تجوید صریحاً به کار نرفته ولی به فهم مفهوم و منطوق این روایات و تعریف درست از تجوید خواهیم دید که در این روایات تأکید بر استفاده از این علم نیز شده است.
4) تجوید عبارت است از "دادن حق حروف و مراعات صفات آنها".
*) این تعریف از تجوید تعریف ناقصی است! بهترین تعریفی که میتوان از علم تجوید ارائه داد این است که: تجوید علمی است که به ما، ادا نمودن حروف از مخرجشان و رعایت حق و مستحق آنان را میآموزد. که نگارنده مقاله در تعریف خود ادای حروف از مخارج مخصوص به خودشان را لحاظ ننموده و بیشترین اشکال این مقاله ناشی از عدم توجه به این قسمت از تعریف تجوید است.
5) اگر قرآن عربی است، نباید فراموش شود که للناس نیز میباشد:
*) بله قرآن للناس و ذکری للبشر و ذکر للعالمین است اما این چه دخلی به عربی بودن قرآن دارد؟ کلاً صغرا و کبرای بحث متباین و نتیجه نیز نتیجهای مغلطهآمیز است.
نگارنده مقاله آورده است:
قرآن برای همه مردم نازل شده است (صغرا).
هر چیزی که برای همه مردم است باید برای همه قابلفهم باشد (کبرا).
بنابراین قرآن برای همه قابلفهم است (نتیجه 1) یا بنابراین نیاز به عربیخواندن قرآن نداریم چون قرآن برای همه نازل شده است (نتیجه 2).
اگر اینگونه است که قرآن برای همه قابلفهم است پس چرا خداوند پیامبر نازل کرد که تبیین ما ارسل نماید و یا چهارده معصوم فرستاد تا تفسیر ما اجمل نمایند؟؟؟ و یا اینکه مگر ما در قرآن آیات محکمات و متشابهات نداریم و آیا همه میتوانند این دو دسته آیه را بفهمند؟؟؟
اگر قرآن برای همه قابلفهم است پس چرا اینقدر مترجمان کشورهای مختلف جهان سعی در ترجمه قرآن دارند، خوب بگوییم قرآن برای همه قابلفهم است دیگر چرا ما قرآن را ترجمه میکنیم؟؟؟
6) در مکتب رسول خدا(ص) آنچه از یک مسلمان خواسته شده است خواندن قرآن است حال این قرآن خواندن با هر لهجه و گویشی که باشد فرقی نمیکند...
* در کجا آمده که هدف، خواندن قرآن است حال به هر لهجه که شد؟ نه! خداوند قرآن را به زبان عربی نازل کرده و بر ماست که آن را به زبان عربی آن هم از نوع. فصیح بخوانیم، البته لایکلف اللّه نفسا الا وسعها نیز اینجا کاربرد دارد ولی انسانی که میتواند قرآن را به لهجه عربی بخواند این وظیفه اوست و استناد نگارنده نیز به منابع اهل تسنن میباشد که مورد وثاقت شیعه نیست.
7) استناد دوم : * نگارنده، استناد دوم را با ذکر یک حدیث از امام صادق(ع) رد نموده و حال آنکه اولاً این حدیث یک روایت مرسله است و ثانیاً خود حدیث نیز دلالت بر رعایت تجوید دارد چرا که حضرت میفرمایند که معنای "یتلونه حق تلاوته" این است که آیات قرآن را به صورت ترتیل بخوانند و مسلم است که تعریف ما و علمای علم تجوید از ترتیل همان تعریف امام علی(ع) است که «الترتیل حفظالوقوف و اداء الحروف» که علم تجوید در بردارنده شق دوم تعریف ترتیل میباشد.
ثالثاً اگر ما تنها آیه را مدنظر قرار دهیم باز نمیتوانیم صراحتاً بگوییم که منظور از حق تلاوت صرفاً تدبر در آیات است چرا که آیه مطلق بوده و میتواند رعایت احکام تجوید را نیز در بر بگیرد.
8) استناد سوم : اولاً این روایت در منابع اهل تسنن آمده و در مصادرروایی شیعه چنین روایتی نیست. ثانیاً این روایت فاقد سند معتبر است. بنابراین استدلال به این روایت اساساً چه در مذهب اهل تسنن و چه در مذهب تشیع بیاساس است.
9) تجوید قرآن در آن زمان به معنای بیان کامل و روشن کلمات بوده است که به وسیله....
* اولا این نکته که: تجوید در زمان رسول الله(ص) به معنای بیان کامل و روشن کلمات بوده که به وسیله تلاوت آرام و شمرده و حرفبهحرف قرآن به دست میآید، حرفی کاملا بیاساس است، چرا که با رجوع به منابعی چون آیات و روایات و کتب نظم و نثر آن زمان میتوان فهمید که اصلاً کلمه تجوید به این معنا به کار نرفته است.
*) خلیل بن احمد فراهیدی: «جاد الشی یجود جودةً، و جادالفرس یجود جودة فهو جواد، و جاد الجوادُ من الناس یجود جوداً و قوم أجود...».
*) ابن سکیت: «و نقول هذا شیء جید بین الجودة، من أشیاء جیاد. و هذا رجل جواد بین الجود من قوم أجواد و هذا فرس جواد بین الجودة والجودة، من خیل جیاد و یقال الجودة فی کل صورة و هذا مطر جود بین الجود و قد جیدت الارض و یقال هاجت بنا سماء جود».
همانطور که از تعریف این دو لغویِ نزدیک به عصر پیامبر برمیآید معنای اصل کلمه تجوید بخشش است و نه چیز دیگر.
* ثانیاً آنچه که مسلم مینماید این است که کلمه تجوید به معنی اصطلاحی آن در صدر اسلام به کار برده نمیشده است و بنابر تحقیق دکتر غانم قدوری قدیمیترین متنی که در آن کلمه تجوید در معنایی نزدیک به معنای اصطلاحی استفاده شده قول ابن مجاهد (ت 324 هـ) است دانی نوشته است:
حدثنی الحسین بن شاکر المسمار، قال: حدثنا احمد بن نصر، قال: سمعت ابن مجاهد یقول: اللحن فیالقرآن لحنان: جلی و خفی، فالجلی لحن الاعراب والخفی ترک اعطاء الحرف حقه من تجوید لفظه (بینات، سال هشتم، شماره 30، ص 159).
* ثالثاً اگر بنابر گفته نگارنده این مقاله، تجوید در آن زمان به معنای بیان کامل و روشن کلمات بوده است که به وسیله تلاوت آرام و شمرده و حرفبهحرف قرآن به دست میآید خود این معنای تجوید همان چیزی است که امروزه نیز علمای تجوید میگویند و در کتابهای خود به بررسی آن میپردازند و همگی از قوائد تجوید صرفاً مقصودشان بیان کامل و روشن کلمات است. بنابراین خود این گفته شما اثبات کننده این مدعاست که علم تجوید در عصر پیامبر نیز وجود داشته است.
10) اگر بر فرض روایت تجلیل پیامبر اکرم(ص) از قرائت ابنمسعود را درست بدانیم خود این روایت هم دال بر این گفته است که تشویق پیامبر بر قرائت ابن مسعود خود دلالت بر تفاوت قرائتها دارد و بنابراین حتماً مشکلی در نحوه خواندن قرآن دیگران وجود داشته که پیامبر(ص) تشویق به این نحو خواندن قرآن نمودهاند.
11) ترتیل در لغت به معنای تنسیق، ترتیب و...
*) نگارنده مقاله، خود در ادامه این استدلال جواب خود را به راحتی داده و ما روشن نمودیم که اصلاً هدف از تجوید همین است یعنی تأنی و آرامش و عجله نکردن در خواندن قرآن یا حرفزدن به نحوی که حروف و کلمات مرتب و روشن و واضح تلفظ شوند.
12) در بیان حروف رعایت الزامی مخارج حرف شرط نیست.
*) اولاً در بیان حروف رعایت مخارج شرط اصلی است و امروزه عالمان علم فونتیک این را مستدلاً اثبات نمودهاند شما اگر اراده کنید که حرف "ک" را تلفظ نمایید آیا میتوانید آن حرف را از مخرجش ادا نکنید و مثلاً با لبان خود حرف "ک" را تلفظ نمایید؟؟؟!!!
*) ثانیاً اینکه از پیامبر روایاتی مبنی بر رعایت مخارج حروف نیامده دلیل بر این نیست که یادگیری مخارج حروف مهم نیست چرا که اولاً رعایت مخارج حروف در میان اعراب بسیار راحتتر است و آنان مشافهة این عمل را انجام میدادند یعنی وقتی پیامبر(ص) برای آنان تلاوت مینمود و مستمعین برای کسان دیگر، این کار صورت میگرفت. ثانیاً دعوت به ترتیل خوانی و یا آیات و روایاتی که دلالت بر فصیحبودن زبان قرآن دارند خود، مشوقان صریح و محکمی برای رعایت مخارج حروف هستند.
1 - گلستان سعدی، باب 8، حکایت 29.
2 - ترتیب کتابالعین، ج1، ص328.